محل تبلیغات شما
هشدار: این قسمت حاوی صحنه هایی می باشد که کاملا واسه همه مناسبه پس خودتونو اذیت نکنین برین بخونین سورونا زیر تک درخت سرو محوطه جنگلی نشسته بود. افتاب وسط اسمون بود و هیچ ابری دیده نمیشد. هوا خوب بود، پرنده ها آواز میخوندن، ولی سورونا به جای لذت بردن از این زیبایی ها فقط داشت آروم گریه می کرد. تازه خبر مرگ دوست صمیمیش بهش رسیده بود. بهترین دوستش، سارا، حالا دیگه پیشش نبود. دیگه هیچ وقت نمی تونست ببینتش، باهاش به چیزهای مسخره بخنده، با هم غیبت کنن، تمرین کنن

مجموعه ناروتو اینا! (تولد هاشیراما سنجو بخش پنجم)

مجموعه ناروتو اینا! (تولد هاشیراما سنجو بخش چهارم)

مجموعه ناروتو اینا! (تولد هاشیراما سنجو بخش سوم)

سورونا ,ها ,سارا، ,دوستش، ,حالا ,پیشش ,بهش رسیده ,رسیده بود ,صمیمیش بهش ,دوست صمیمیش ,مرگ دوست

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مشاوران هیروو عربی زبان قرآن۱ مطالب حقوقی. علمی‌. تبلیغ پذیرفته میشود